خاطرات من و دلبندم

هفته 6 بارداری

1394/6/24 13:40
نویسنده : مامان مهری
124 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق مامان. 

امروز اولین روزیه که تصمیم گرفتم این دفتر خاطرات رو بسازم تا از همین هفته های اول بدونی که چقدر دوستت دارم.

یک ماه پیش من و بابا هادی رفتیم زیارت امام رضا. خیلی حال و هوای خوبی داشت. آخه بعد از این یک سالی که ما اومدیم زیر یک سقف، این اولین باری بود که می رفتیم مشهد.

هر بار که می رفتم حرم 3تا دعای مهم داشتم. اول از همه تورو از خدا می خواستم که یک سال بود چشم انتظارت بودم، دومی دکترای بابا هادی، سومی سلامتی بود.

خلاصه از مشهد برگشتیم و یک هفته بعد 7شهریور بود که در اوج ناباوری فهمیدم که تو قدم به دل مامانی گذاشتی.....

نمیتونی حتی تصور کنی که چقدر خوشحال بودیم. همونروز رفتم دکتر و سونوگرافی کرد و مطمئن شدم که هستی و بهم گفت که ماه بعد بیا تا صدای قلب نی نی رو بشنوی...

وای خدا موعد یک هفته دیگه فرا میرسه و من و بابا هادی دل تو دلمون نیست.

توی این چند هفته درسته که حسابی اذیتم کردی ولی وجود تو اینقدر شیرینه که حتی عاشق حالت تهوع ها و شب زنده داری ها هم هستم...

دوستت دارم فندق مامان. دعا می کنم هفته بعد زود برسه...

پسندها (4)

نظرات (3)

بابا هادی
24 شهریور 94 14:15
سلام بابایی فدات بشم، حرف تو که میشه دلم آروم میشه و چشام پر از اشک شوق انتظارت کاشکی زودتر تموم بشه این چند ماه و دستای کوچیکت رو زود بگیرم دستم و بوسشون کنم. قربون چشای نازت - بابا هادی
مامان مهری
پاسخ
دوستت دارم
مامان اعظم
25 شهریور 94 16:54
سلام مامان مهری عزیز به جمع نی نی وبلاگیا خوش اومدی ان شالله بارداری سالمی داشته باشی ونی نیت به سلامتی بیاد تو بغلت
مامان مهری
پاسخ
ممنون عزیزم
میس ابنبات
26 شهریور 94 10:15
سلام وبتون خیلی قشنگه مطالبتون هم همینطور خواستید به منم سربزنید